کد مطلب:12349 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:254

همراه با محمد مصطفی در پایگاه مبعث
با پیامبر در شب قدر

- السابقون السابقون

- واللیل اذا یغشی

- ام یقولون افتراه

- هجرت به حبشه

- محاصره... و سال حزن و اندوه

- معراج

با پیامبر گرامی در شب قدر

«سلام هی حتی مطلع الفجر»

شب سنگینی محیط را در خود فرو برده بود، و سكوتی شدید مكه را به هم پیچیده بود و صدایی در آن به گوش نمی رسید جز نفسهای شب كه با همهمه كرنش و عبادت بت پرستی در هم آمیخته بود و دائما در خانه كعبه رفت و آمد می كرد.



[ صفحه 42]



قمر ماه رمضان در پرده ای پنهان شده بود و در افق تیره جز یك روشنی رنگ پریده ای كه كوههای سنگین و سخت مكه می رفت تا آن روشنی را هم از این شهر در حجاب فرو برد چیزی وجود نداشت. همان كوههایی كه گویی توده های انبوهی است از تاریكیهای به هم فشرده و متراكم.

جهان آن روز به خواب عمیقی فرو رفته بود، و به مردی از بنی هاشم كه فرزند بانویی از قریش بود، و غذای بسیار ساده ای می خورد، كوچكترین توجهی نداشت، این انسان آزاده به غاری كه در آنجا بود، می آمد، و مدتها در اندیشه و تفكرات خود فرو می رفت، و در آن تیرگی شدید شعاعی از نور حق را جستجو می كرد، و در خلوتگاه خویش سرود انس هدایت و صفا و طراوت یقین و خاطرات خود را پیرامون خانه كعبه زمزمه می نمود؛ خانه ای كه پایه ها و دیوارهایش را ابراهیم و اسماعیل (ع) برافراشتند، و آن را برای طواف خداپرستان و نمازگزاران مخلص از آلودگیها پاكیزه ساختند. اما اكنون پس از روزگارانی جایگاه بتهای مختلف از سنگ و چوب شده است. هر قبیله ای از عرب بتی مخصوص به خود دارد كه به آن خضوع می كند و آن را طواف می نماید. دست دعا به سوی آن بت برمی دارد و قربانیها پیشكش آن می كند.

در نقطه ای نه چندان دور از غار حراء، مكه به خواب غفلت فرو رفته است در حالیكه خاطرات مجد و شرافت دینی گذشته اش را كه بت پرستی جاهلیت آن را در هم پیچیده است به پیش می كشاند و جلو دیدگان قرار می دهد. و گاهگاهی لرزه و تكانی سخت از آگاهی به آن هجوم می آورد. گویی نمی خواهد زیر گامهای وحشت و فشار حاكم بر اوضاع خاموش گردد در حالیكه كوچكترین حسابی بر آن مردی كه در غار حراء خلوت گزیده است باز نمی كند. مردی كه بسیار دوست دارد از همهمه و ازدحام مكیان بر كنار باشد، و از بتهایی كه قومش آنها را عبادت می كنند، تنها به دلیل آنكه دیده اند پدرانشان روزگارانی دراز آنها را می پرستیدند، سخت بیزار است.

بر این قوم چه رفته بود كه محمد بن عبدالله (ص) از بتهای آنان بیزار و از پرستش بتها بركنار بود. غیر از او هم گروهی از پیروان دین حنیف این گونه عمل می كردند؛ گروهی كه زیادی یا كمی عددشان طوری نبود كه داخل در حساب شود. در میان اجتماعات حاجیانی از هر نقطه دور و از هر دره باریكی به جانب مكه روی می آوردند، تا در خانه



[ صفحه 43]



كعبه گرد بتهای خود طواف كنند، تا رسم و آیین عبادتشان را نسلی پس از نسلی به جای آورند.

آن شب قدر ماه مبارك رمضان پیش از آنكه سپده دمش طالع شود، به سرعت گذشت در حالیكه نور زیبا و درخشانش را بر قله های كوهها و دامنه ها و دره ها و دشتها پراكنده می ساخت، و تاریكی شدید شب را روشن می كرد. همراه با نور سپیده دم آن شب درخشان، وحی الهی بر انسان شریف خلوت گزیده در غار حراء متجلی گشت، و كلمه «اقرأ» را به او القاء كرد كه: بخوان.

محمد (ص) تاكنون خواندن نمی توانست و پیش از این هم نه كتابی می خواند و نه نوشتن می دانست. ولی پروردگارش به او خواندن را یاد داد كه:

«اقرأ باسم ربك الذی خلق - خلق الانسان من علق - اقرأ و ربك الاكرم - الذی علم بالقم - علم الانسان مالم یعلم.»